loading...
جورباجور
مرتضی بازدید : 61 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (0)

گاز های نجیب و کاربرد انها

کاربردهای هلیوم

زمانی بزرگترین کاربرد هلیوم پر کردن بالونهای سبکتر از هوا و سفینه ها بوده است. قدرت بالابری این عنصر نسبت به هیدروژن ۹۲% است. بدلیل آتشگیر نبودن، استفاده از این گاز بسیار سودمند بوده است. امروزه از این عنصر برای جوشکاری قوسی حفاظت شده و ایجاد انرژی اتمی برای منظورهای گوناگون نیز استفاده میشود.
هلیوم، بصورت مایع در ایجاد پایین ترین دمای ممکن و حفظ آن کاربرد دارد.
هلیوم دارای خواص زیست شناسی ویژه ای است که از آن میان میتوان به آمیختن آن با اکسیژن در اکسیژن درمانی جهت درمان بیماران مبتلا به آسم اشاره کرد. این مخلوط نسبت به نیتروژن آسانتر جریان می یابد و بیمار اکسیژن بیشتری دریافت میکند.
از هلیوم به عنوان ماده ای بی اثر برای رقیق کردن اکسیژن، برای بیهوشی استفاده میشود. به هرحال برای این منظور گاها نیتروژن مناسبتر است.
در راکتورهای هسته ای از هلیوم برای ایجاد محیط خنک کننده استفاده میشود. جهت طراحی و بررسی سرعتهای بسیار بالا برای هواپیماها در کانالهای هوا از هلیوم استفاده میشود.
در تولید دو فلز تیتانیوم و زیرکونیوم بعنوان اتمسفر بی اثر و در تهیه بلورهای سیلیسیوم و ژرمانیوم در ترانزیستور و در برخی از انواع طیف سنجهای جرمی بکار گرفته میشود.

کاربردهای نئون:

اگر در فشار پائین، تخلیه الکتریکی روی نئون انجام گیرد، این گاز تحریک شده و نوری شفاف به رنگ سرخ مایل به نارنجی از خود منتشر میکند. از این رو از این گاز در پر کردن لامپهای الکتریکی نئون استفاده میشود.
از نئون میتوان بعنوان منتقل کننده بار در متوقف کردن رعد و برق استفاده کرد. از نئون در برخی لامپهای الکترونی، لامپ آزمایش شمع اتومبیل، بعنوان شناساگرهای اخطار دهنده در خطوط برق با ولتاژهای بالا استفاده کرد.

کاربردهای آرگون:

قدیمی ترین کاربرد آرگون در پر کردن لامپهای روشنایی الکتریکی است. به تازگی استفاده از آن در جوشکاری و متالوژی متداول شده است. از آرگون و مخلوط آن با کریپتون و اندکی بخار جیوه برای پر کردن لامپهای فلورسنت استفاده میشود.وجود آرگون در کنار نئون سبب میشود تا لامپ بجای رنگ سرخ که در لامپ نئون دیده میشود، نور آبی یا سبز نشر کند.

هلیوم و دیگر گازهای بی اثر

شش گاز بی اثر (که اکنون عناصربی اثر نامیده می شوند ) هلیوم ، نئون ، آزگون ، کریپتون ، گزنون ، و رادون ، در طبیعت خیلی کمیاب هستند ، تا این اواخر گازهای بی اثر را فاقد توانائی تشکیل ترکیبات شیمیائی میشناخته اند و این صفت « بی اثر » یا « نجیب » به همین معنی به آنها نسبت داده می شد ( رامسی عنوان « نادر » را برای این گازها پیشنها کرد ولی مورد قبول واقع نشد ) . کمیابی و غیر فعال بودن شان ، موچب تأخیر در کشف شان شد ، تا در اواخر قرن نوزدهم که روش های فیزیکی به ویژه تجزیه طیف سنجی و میعان گازها به اندازه کافی کامل شد ، این کار میسر شد . نکته جالب این است که تمام گازهای نادر را به حالت آزاد (یعنی به تنها شکلی که در طبیعت وجود دارند ) در فاصله ی زمانی کوتاهی به دست آوردند . در کشف آرگون ، هلیوم ، نئون ، کریپتون و گزنون ، رامسی فیزیک و شیمیدان برجسته انگلیسی نقش اساسی را ایفا کرده است به خاطر همین کشف ها ، جایزه نوبل شیمی سال ۱۲۸۳ /۱۹۰۴ به وی تعلق گرفت .
کشف هلیوم و رادون غیر عادی صورت گرفته است . رادون در نتیجه بررسی های انجام شده درباره رادیوآکتیو، یا بهتر بگوئیم بر اثر به کار بستن روش های رادیو متری ، کشف شده است .  داستان کشف هلیوم در تاریخ شیمی مقام ویژه ای دارد ، به این ترتیب که در سال ۱۲۴۷ /۱۸۶۸ خطی در طیف مربوط به لکه های خورشید مشاهده شد که به هیچ یک از عناصر شناخته شده درزمین منسوب نبود . این خط را مربوط به عنصر جدیدی دانستند که در خورشید وجود دارد و آن عنصر را « هلیوم » نامیدند . بیست و هفت سال بعد از آن زمان ، برای نخستین بار در روی زمین ، هلیوم به دست آمد .


آرگون :

اگر در جائی به جمله «کاوندیش در سال ۱۱۶۴ / ۱۷۸۵ گازهای نادر را کشف کرد » بر میخوریم به نظر مان شوخی می آید . گرچه آن جمله به نظر مغایر با حقیقت می آید ، ولی صحت دارد . منتهی واژه « کشف » در این مورد بی جا به کار رفته است . برخی به خود حق می دهند که بگویند هیدروژن در سال ۱۰۳۹ / ۱۶۶۰ توسط بویل یا درسال ۱۱۲۴ / ۱۷۴۵ توسط لومونوزوف کشف شده است . کاوندیش در تجربه هایش « چیزی » را یافت که صد سال بعد به طبیعتش پی بردند . 
در سال ۱۲۲۸ / ۱۸۴۹ در زندگینامه ای که ویلسون از کاوندیش نوشته بود ، به تجربه ی مزبور اشاره شده بود . در اوایل دهه هفتم قرن سیزدهم / اوایل دهه نهم قرن نوزدهم ، رامسی واکنش میان ازوت ، اکسیژن و هیدروژن گازی را درحضور کاتالیزور پلاتین مورد بررسی قرار داد . از این تجربه نتیجه ای حاصل نشد و حتی رامسی نتایج کارش را منتشر نکرد به طوری که بعدها یاد آوری کرد ، با خواندن کتاب ویلسون ، در جائی که به شرح تجربه کاوندیش می رسد ، زیر نویس می کند که : « مورد توجه قرار گیرد » وی از ویلیامز دستیارش تقاضا می کند که به تکرار آن تجربه بپردازد ، ولی از نتیجه آن کار اطلاعی در دست نیست . به احتمال زیاد ، از آن نتیجه ای گرفته نشده است . درهر حال آن ماجرا برای رامسی فراموش نشدنی بوده است ( به طوری که خودش می گوید در « ضمیر ناخود آگاهش » به جای مانده بود ) و در ما قبل تاریخ کشف آرگون نقشی ایفا کرده است . در آغاز رایلی شخصیت اصلی این کار بود و انگیزه ی تاریخی اش برای این کوشش ، تکمیل نظریه اتمی و ملکولی بوده است و برای تکمیل آن تظریه ، تعیین جرم اتمی عناصر ، نکته ی اساسی کار بوده است . تجربه های متعدد نشان داده بود که در غالب موارد ، جرم های اتمی عناصر درست تعیین نشده اند . در همین گیرو دار در فاصله سالهای ۱۱۹۴ / ۱۸۱۵ و ۱۱۹۵ /۱۸۱۶ پروت فیزیکدان انگلیسی نظریه ای را ابراز کرد که نقطه آغازی در تاریخ علوم طبیعی شد و آن تظریه از این قرار بود که اتم های همه عناصر شیمیائی از اتمهای هیدروژن تشکیل شده اند و بنابراین جرمهای اتمی نسبی عناصر می بایستی اعداد درست باشند . به این ترتیب یامی بایستی حرف پروت نادرست باشد و یاجرم های اتمی را درست تعیین نکرده باشند .
برای ازمیان برداشتن اختلاف ، نیاز به مطالعه مجدد ترکیب و طبیعت گازها بود . رایلی اندیشید که باید نخست چگالی گازهای اصلی هوا یعنی ازوت و اکسیژن را به دست آورد تا از روی آن بتوان جرم اتمی شان را حساب کرد .
دراین مورد رایلی مقاله کوتاهی در هشتم مهر ۱۲۷۱ بیستم و نهم سپتامبر ۱۸۹۲ در نشریه معتبر انگلیسی به نام Nature نوشت . به نظر می رسید که مقاله درباره مطلبی پیش پا افتاده باشد ؛ نوشته شده بود که چگالی ازوت جدا شده از هوایجو با چگالی ازوت حاصل از عبور مخلوطی از هوا و آمونیا ک از روی سیم مس به حرارت قرمز ، متفاوت است . اختلاف چگالیها خیلی کم و در حدود ۰۰۱/۰ بود ولی نم شد آن را بر اشتباه تجربی حمل کرد . ازوت هوای جو سنگین تر بود . بنابراین رازی در کار بود که آن را « اضافه چگالی غیر عادی ازت هوای جو » عنوان کردند . از هر منبع دیگری که ازوت هیه می کردند به همان اندازه بالا سبکتر از ازوت هوای جو بود .
علت اختلاف مزبور چه می توانست باشد ؟ رامسی به مسئله مزبور علاقه مند شد . در سی ام فروردین ۱۲۷۳ نوزدهم آوریل سال ۱۸۹۴ با رایلی ملاقاتی کرد و درباره آن بحث کردند . هر دوی آن دو نفر درباره مطلب مزبور در عقاید شخصی شان پافشاری می کردند . رامسی معتقد بود که ازوت هوای جو حاوی مخلوطی از گازهای سینگین تر از خودش است ، و رایلی برعکس وی عقیده داشت که ازوت « شیمیایی » با مخلوطی از گازهای سبکتر ازخود همراه است .
به نظر می رسید که عقیده رایلی جالبتر باشد . زیرا ترکیب گازهای موجود در هوا را مدت بیش از صد سال مورد بررسی دقیق قرار داده بود ند . و بنابراین بعید بود که جزئی از آن ناشناخته مانده باشد . دراین جا است که باید به یاد تجربه کاوندیش بیفتیم که « در ضمیرناخود آگاه رامسی متجلی می شود . در نهم اردیبهشت بیست و نهم آوریل رامسی برای همسرش نامه ای می فرستد ودرآن می نویسد که احتمالاً ازوت ، گازنادری را همراه خود حمل می کند که مورد توجه قرار نگرفته است ؛ ویلیامز ، ازورت را با منیزیوم ترکیت می کند و میخواهد ببیند که پس از واکنش چه چیزی باقی می ماند . به این ترتیب « ما می توانیم عنصر جدیدی را کشف کنیم »
آن نامه از رازی سرپوش بر می داشت : گاز ناشناس ، عنصری است که مانند ازوت غیر فعال است یعنی به دشواری وارد واکنش های شیمیائی می شود . رامسی برای جدا کردن « بیگانه » از ازت ، تلاش کرد که ازوت را با عنصر دیگری به صورت ترکیب شیمیائی در آورد و از واکنش اثر اوزت بر براده منیزیوم به حرارت قرمز استفاده کند . این تنها موردی است که علم شیمی در کشف گازی نادر ، نقشی ایفا کرده است .
رامسی درجدال باخودش ، احتمال دیگری را نیز در نظر گرفت و آن این بود که فکر کند شاید گاز ناشناس همراه اوزت ، عنصری ناشناس نباشد ، بلکه شکل دیگری از خود اوزت با ملکول سه اتمی N باشد ، مانند اکسیژن که هم به صورت ملکول O است و هم به صورت ازن ozone (o) وجود دارد . حذب اوزت توسط منیزیوم بایستی توأم با تجزیه ملکول N ترکیب می شوند و به N تغییر می یابند . این طرز برداشت رامسی از وجود N بعدها به عنوان برگ برنده ای در دست مخالفین وجود آرگون در آمد . تلاش های بی ثمر برای جدا کردن ازوت مشابه با ازون بیش از دو ماه ادامه یافت ولی در دوازدهم مرداد سوم اوت رامسی مقدار ۱۰۰ سانتی متر مکعب ازگازی را به دست آورد که ازوت به وزن مخصوص ۰۸۳ / ۱۹ بود .
این دانشمند پیروزی اش را به اطلاع کروکس و رایلی رسانید . آمپولی از گاز مزبور را برای تجزیه طیف سنجی برای کروکس فرستاد . رایلی هم مقدار کمی از این گازها را خودش تهیه کرده بود . در نمیه اواخر مرداد اوت رامسی و رایلی درجلسه ای علمی با یکدیگر ملاقات کردند و گزارش مشتر کی دادند . آنها طیف گاز مزبور را شرح دادند وبر بی اثر بودن آن گاز از نظر شیمیائی ، تأکید کردند . تعداد زیادی دانشمندان ، گزارش را با علاقه مندی گوش دادند ولی درعین حال متعجب شدند که چگونه ممکن است هوا محتوی جزء جدیدی باشد ؟ حتی لوج فیزیکدان برجسته پرسید که : « راستی ، دوستان عزیز ، آیا نام گاز مزبور را کشف نکرده اید ؟)
مشکل نام آن عنصر دراواسط آبان اوائل نوامبر به این ترتیب حل شد که رامسی به رایلی پیشنها کردکه با توجه به غیر فعال بودن استثنائی از نظر شیمیائی ف آن را آرگون ( از واژه یونانی به معنی غیر فعال بنامند و علامت شیمیائی اش را A قرار دهند . ( بعد ها تبدیل به Ar شد ) در دهم آذر سی ام نوامبر رئیس انجمن سلطنتی لرد کلون (تامسن ) که در سال ۱۲۵۰ /۱۸۷۱ برای نخستین بار نام ( هلیوم ) را به کاربرد به طور رسمی موضوع کشف جزء جدید را درهوای جو به عنوان رویداد مهم علمی سال ، تلقی کرد . با این حال هنوز طبیعت آن جزء روشن نشده بود . آیا عنصری شیمیائی بود ؟ مراجعی مانند مندلیف و دوار مخترع ظروف مخصوص نگاهداری هوای مایع ، عقیده داشتند که آرگون همان N است . بی اثر بودن کامل شیمیائی آرگون ، خاصیتی نا آشنا برای شیمیدانان بود و بنابرانی مطالعه درباره آن ( به ویژه تعیین جرم اتمی اش ) را دشوار می کرد . علاوه بر اینها معلوم شده بود که آرگون بر خلاف کلیه گازه های عنصری شناخته شده تا آن زمان ، یک اتمی است ، یعنی ملکول هایش از یک اتم تشکیل شده اند .
در اجلاس بیست و سوم اسفند ۱۲۷۳ چهاردهم مارس ۱۸۹۵ ، جامعه شیمیدانان روسیه ، مندلیف اعلام کرد که جرم اتمی ۴۰ آرگون با سیستم تناوبی هماهنگی ندارد و بنابراین آرگون همان ازوت متراکم به فرمول N است .
حل مسائلی که با کشف ارگون بروز کرده بودند ، زمان درازی به طول انجامید . دراین جریان ، کشف هلیوم که گاز بی اثر و یک اتمی دیگری بود ، در حل مشکل آرگون مؤثر واثع شد . زوج آرگون هلیوم سبب شدند که شکف چنین گازهائی را به عنوان موضوعی مبتنی بر اصوی طبیعی تلق کنند نه به عنوان اتفاق و تصادف غیر عادی و از آن پس عده ای به امید یافتن عناصر دیگری از این خانواده به تلاش پرداختند . تا سه سال بعد از آن تاریخ عنصر دیگری ازآن خانواده کشف نشد . در آن فاصله زمانی ، دانشمندان خواص هلیوم و آرگون را دقیقا مورد بررسی قرار دادند ، جرمهای اتمی شان را به طور دقیق تعیین کردند و عقایدی درباره مکان این دو عنصر در جدول تناوبی ابراز داشتند .

کریپتون ، نئون و گزنون :

سکوتی در تاریخ گازهای بی اثر بر قرار شد . برای این دو وقفه دلایل زیادی وجود داشت که یکی ازانها این بود که دانشمندان مقادیر اندکی از گازهای هلیوم و آزگون در دسترس داشتند . برای جدا کردن این گازها از هوا می بایستی از طریق شیمیائی اکسیژن ، ازوت ، هیدروژن و انیدرید کربنیک آن را حذف کنند . همه گازهای بی اثر ، جزء ناچیزی از هوای جو زمین را شامل می شدند و کشف اثراتی از دیگر اعضای این خانواده در میان ارگون و هلیوم بسیار مشکل بود . دلیل دیگر وقفه ، بی اثر بودن آرگون و هلیوم از نظر شیمیائی بود . حتی فعالترین عوامل شیمیائی ( به عنوان نمونه فلوئور ) دراین عناصر بی تأثیر بودند . شیمیدانان هیچی راهی برای بررسی گازهای نادر نداشتن و تنها روشهای فیزیکی می توانست به نتایجی برسد . درهر حال نیاز به روشهای فیزیکی بهتر بود و این روش ها در طی مدت وقفه و سکوت ، تکامل یافتند . دانشمندان روش های تجربی تجزیه مقادیر اندک گازها را ابداع کردند و دستگاه های طیف سنجی و دستگاه های اندازه گیری چگالی گازها را تکمیل کردند . بالاخره واقعه ای رخ داد که از نظر سیر تاریخی گازهای بی اثر ، حائز اهمیت زیادی بود . دو مهندس یکی هامپسون از انگلستان و دیگر لیند از آلمان ، روش مؤثری برای میعان گازها ابداع کردند . هامپسون دستگاهی ساخت که در هر ساعت یک لیتر هوای مایع تولید می کرد . این موفقیت ، جان تازه ای به افکار خلاق دانشمندان داد . دراوایل سال ۱۲۷۷ / ۱۸۹۸ تروارز دستیار رامسی به طرح دستگاهی خنک کننده ای برای تهیه مقادیر زیاد آرگون مایع پرداخت . نظر به این که گازهای هوای جو در دماهای مختلف مایع می شوند ، انها را به آسنانی می توان از یکدیگر جدا کرد .
کشف آرگون و هلیوم ، از این نظر هم جالب است که نه تنها شیمیدان را متوجه خاصیت « بی اثر » بودن شیمیائی این عناصر کرد ( پدیده ای که در حدود ربع قرن بعد شناخته شد ) ، بلکه نظر آنان را درباره ی قانون تناوبی و جدول تناوبی که تحت قیود محکم و شدیدی قرار داشت ف نیز تغییر داد . سه مشخصه مهم آرگون و هلیوم (جرم های اتمی ، جرم های اتمی ، ظرفیت صف و ملکول های یک اتمی ) هر دو عنصر را خارج از جدول تناوبی قرار داد . به همین دلیل مندلیف خیلی زود برداشت راحتی را که با قبول N پدید آمد بود ، پذیرفت .
تاریخ قدرت عجیبی در پیشگوئی دارد . هنوز آرگون به طور کامل کشف نشده بود که در چهارم خرداد ۱۲۷۳ / بیست و چهارم مه سال ۱۸۹۴ ، رامسی نامه ای به رایلی نوشت و طی آن از او پرسید که آیا به نظر او جدول تناوبی جائی برای عناصر گازی شکل وجود دارد ، یعنی آیا ممکن است جدول مزبور را به این صورت نوشت :
رامسی می پنداشت که دوره های کوتاه جدول نیز می توانند مانند دوره های بلندش مجموعه های سه تائی شبیه آهن ، کبالت و نیکل ، داشته باشند . کشف آرگن و هلیوم در رامسی این فکر را پدید آورده بودکه گازهای مزبور می توانند دو تا از مکان هائی را که وی درجدول تنظمی اش باعلامت + نشان داده است ، اشغال کنند . جرم اتمی های این دو عنصر ( که ۴ و ۴۰ بود ) ثابت می کرد که He و Ar را در هر حال نمی شود در یک تناوب قرار داد . اندک اندک ، اندیشه گروه های سه تائی جدید به فراموشی سپرده شد و رامسی پیشنها کرد که گازهای بی اثر را در آخر هر تناوب قرار دهند . با این ترتیب می شد انتظار داشت که عنصری با جرم اتمی ۲۰ که بین هلیوم و آرگون قرار گیرد ، کشف شود . در اجلاس جامعه انگلیسی لرد کلون که در مرداد ۱۲۷۶ / اوت سال ۱۸۹۷ در تورونتوبرگزار شد ، گزارش رامسی منحصراً به این عنصر اختصاص داشت . عنوان گزارش مزبور « گاز کشف نشده » بود . رامسی میخواست به شرح خواص جالب ان گاز بپردازد ولی اندیشید که این کار با توجه به خاصیت اصلی آن که عبارت بود از « ناشناخته بودن » کاری غیر معقول است .
در این جا ، باز آن اطمینانی را که در آستانه کشف آرگون به رامسی دست داد و در نامه ی وی به همسرش دیده می شد ، به خاطر آوریم . اما این بارم ، آن حالت از جسارت یک رمان نویس سرچشمه نگرفته بود ، بلکه ناشی از اعتماد ضرب در تجربه بود . گاز کشف نشده ، نئون بود . بنابر بازی سرنوشت ( چیزی که درعلوم زیاد معمول است ) ، واقعه ای مقدم بر این کشف روی داد . گاز جدید را ظاهراً می شد با تبخیر هوای مایع و تجزیه اجزای به دست آمده از ان کشف کرد . در این تجربه گازهای سبک تر از ارگون مرود توجه ویژه ای بودند . درچهارم خرداد ۱۲۷۷ / بیست و چهارم مه ۱۸۹۸ ، رامسی و تراورز ظرف دواری محتوی هوای مایع دریافت کردند . متأسفانه و شاید هم خوشبختانه ، مقدار هوای مایع آنقدر کم بود که بررسی درباره اعقاب آرگون با آن میسر نبود و بنابراین دانشمندان مزبور تصمیم گرفتند با آن درباره نحوه تفکیک جزء به جزء هوای مایع ، بررسیهائی انجام دهند . وقتی به این کار اقدام کردند ، در پایان روز متوجه شدند که قسمتی از مایع که باقی مانده است ، جزء سنگین تر آن است .
به آن جزء مدت یک هفته توجهی نشد تا در یازدهم خرداد / سی و یکم مه ، رامسی تصمیم به بررسی آن گرفت . گاز مزبور را از ناخالصی اکسیژن و ازت ، عاری کردند و آنگاه در معرض آزمایش طیف سنجی قرار دادند . رامسی و تاورز در طیف به خط زرد روشنی برخوردند که نه به هلیوم تعلق داشت و نه به سدیم ، انگشت به دهان ماندند . رامسی در یادداشت خود نوشت :« سی ویکم مه ، گازی جدید ، کریپتون » . لازم به یادآوری است که این نام را قبلاً به هلیوم در قبل از کشفش داده بودند . اینک نام مزبور در تاریخ گازهای بی اثر ، وارد شد . درهر حال ، گازی که رامسی کشفش را گزارش داد ، کریپتون نبود . چگالی و جرم اتمی اش بیش از مقادیر پیش بینی شده بود .
کشف واقعی نئون به دنبال این واقعه صورت گرفت . رامسی و تاورز اجزاء سبک تر هوای مایع تقطیر شده را مورد بررسی قرار دادن و یکی از آنه اگاز بی اثر جدیدی کشف کردند . رامسی بعدها به یاد آرد که نام «نئون neon » (از واژه یونانی neos به معنی جدید ) توسط پسر دوازده ساله اش پیشنهاد شده بود . در مورد این عنصر ، آزمایش توسط تاورز به تنهائی انجام شده بود و هنگام آزمایش رامسی حضور نداشت . این تجربه در هیجدهم خرداد / هفتم ژوئن انجام گرفت . سپس یک هفته تمام برای تأکید نتایج چگالی اش ، وقت صرف شد گرچه هنوز گاز نئون به طور خالص به دست نیامده بود ف ولی همان گونه که انتظار می رفت ف عنصری میان هلیوم و آرگون بود . مسئله جدا کردن کامل نئون و آرگون بعدها حل شد .
رامسی و تاورز در تلاش برای کشف گاز بی اثر دیگری بودند ولی دراین کار به اندازه موقعی که درجستجوی نئون بودند ، امیدواری نداشتند . روزی درخرداد ۱۲۷۷ / ماه ژوئن سال ۱۸۹۸ آن دو همکار سرگرم تقطیر هوای مایع و جدا کردن آن به اجزایش بودند . حدود نیمه شب بیش از پنجاه جزء از آن جدا کرده بودند که در آخریش شان کریپتون (جزء شماره ۵۶) را یافتند . باگرم کردن آن جزء دیگری به دست امد ۰ (جزء شماره ۵۷ ) که بیشترش اثرات انیدرید کربنیک بود . آن دو نفر با یکدیگر درباره عاقبت آن تجربه با هم بحث کردند و بالاخره تصمیم به ادامه تجربه گرفتند . صبح روزبعد با مشاهده طیف جزء شماره ۵۷ به نتیجه ای بسیار غیر عادی برخوردند و معتقد شدند که گاز جدیدی است . درهر حال گزنون (xenon ) خالص درنیمه سال ۱۲۷۹ / نیمه سال ۱۹۰۰ به دست آمد . نام «گزنون » از واژه exnos یونانی به معنی «بیگانه » گرفته شده است .

گازهای بی اثر به عنوان غذای اندیشه :

کشف گازهای بی اثر در زمره چهار رویداد علمی مهم اواخر قرن سیزدهم /آخر قرن نوزدهم که منجر به دگرگونی های انقلابی در علوم طبیعی شده اند ، به حساب می آید سه رویداد مهم دیگر عبارت بودند از کشف پرتو ایکس توسط رونتگن ، رادیو آکتیویته و الکترون . امتیازی که دانشمندان برای گازهای نادر قائلند ، دلائل زیادی دارد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 178
  • بازدید کلی : 19,638
  • کدهای اختصاصی